معنی ادی شیر - جستجوی لغت در جدول جو

ادی شیر

لغت نامه دهخدا

(دَ)

نام مردیست که طبق روایات، اسدآباد همدان را بنا کرده است: و در کتاب عجایب العلوم چنین خواندم که اسدآباد مردی کرده است که او را باده شیر خواندندی. مردی شجاع و دلیر بود بروزگار یزدجردبن شهریار آخر ملوک عجم... (مجمل التواریخ و القصص ص 520)

لغت نامه دهخدا

وادی شقر

رودی است در اندلس نزدیک شهر قونکه. (از الحلل السندسیه ج 2 ص 48 و 261)

لغت نامه دهخدا

هادی شرر

میرزا محمد هادی ملقب به شرر و بسیار قلندرمشرب بوده و در فن طبابت حذاقت تمام داشته و به هند رفته، این شعر از اوست:
شیشۀ ناموس جمعی را که دارم در بغل
بایدم بود از ملامتهای ایشان سنگسار،
(آتشکدۀ آذر چ زوار ص 293)

لغت نامه دهخدا

بی شیر

مرکّب از: بی + شیر، فاقد شیر، که شیر ندارد، که شیر او خشک شده باشد (مادر) : ناقۀ صلده، شتر مادۀ بی شیر، (منتهی الارب)، (اصطلاح سیاسی) آنکه دخالت در دسته بندیهای سیاسی نکند

لغت نامه دهخدا

ای میر

طایفه ای ازطوایف ترکمن ایران. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 102)

لغت نامه دهخدا

ده شیر

(دِهْ)

دهی است از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد. واقع در 35هزارگزی شمال باختری نیر. دارای 1046 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)

لغت نامه دهخدا

ای شی

جمله ایست که بدان از فصل مشترک ماهیتی پرسش شود و گویند: (ای شی هوفی ذاته) یا: (ای شی هوفی جوهره) ورد پاسخ این سوال فصل واقع شود یعنی جزو ماهیت که بدان ماهیتی از دیگر ماهیات که با او در جنس مشارکت دارند ممتاز شود چنانکه ناطق در جواب ای شی هوفی ذاته در مورد انسان گفته شود: (یکی آن بود که چون از کدامی هزیکی بپرسی اندر خودیش جواب آن بود چنانکه بپرسی که مردم کدام حیوان است ک گویند که: ناطق. پس ناطق جواب کدامی مردم بود. و بتازی جواب ای شی گویند)

فرهنگ لغت هوشیار

الم شیر

جار و جنجال، سر و صدا به راه انداختن، اطعام در ایام ماه

فرهنگ گویش مازندرانی

پلی شیر

آقطی، گیاه آقطی به کار رفته در خزانه ی برنج به هدف تقویت

فرهنگ گویش مازندرانی

دز شیر

ظرف مخصوص نگه داری و جا به جایی لبنیات

فرهنگ گویش مازندرانی

ده شیر

از مراتع لنگای عباس آباد

فرهنگ گویش مازندرانی

معنی ادی شیر - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما